یکشنبه 85 آبان 28
یک میدان و دو هجوم
نه مرز، تنها آبی وخاکی است ، نه حمله، تنها زمینی وهوایی. نه هجوم، فقط نظامی است، نه شکست و ضربه، فقط مادی. « تهاجم فرهنگی » خطرناکتر از « هجوم نظامی » است. در هجوم نظامی ، طمع به خاک است و زمین، در شبیخون فرهنگی طمع به اخلاق است ودین. هجوم نظامی با سر وصدا و سرعت است ، تهاجم فرهنگی آهسته و آرام. آن ترسناک و نفرت آفرین است ، این فریبنده و جذّاب. آن افراد را به دفاع و مقاومت وا می دارد ، این به استقبال و پذیرش می فرستد. کشته آن شهید است و مرده این پلید. شهادت ، دوست داشتنی است اما ابتذال ، نفرت انگیز. در هجوم نظامی دشمن اعلام جنگ و دشمنی می کند، اما مهاجم فرهنگی اعلام دوستی! ..... در حمله نظامی صفیر اولین گلوله همه را متوجه خطر می سازد ، اما در تهاجم فرهنگی گاهی تا شلیک گلوله آخرِ دشمن ، هنوز عده ای شبیخون را باور نمی کنند. آن پیداست واین پنهان! در آنجا زمین از دست می رود ، اینجا شرف و دین. آنجا درگیری با دشمن ، در مرزهاست ، اینجا آسیب از حمله دشمن ، درون خانه هاست. آنجا بمبهای خوشه ای می ریزند، اینجا شک و دودلی می انگیزند. آنجا سلاح موشک وبمب است ، اینجا ماهواره و امواج تصویری. در میدان حمله نظامی ، پادگانها ، مقرها و خطوط و خاکریزها بمباران می شود، در تهاجم فرهنگی مدرسه ها، مطبوعات ، اندیشه ها و عقیده ها. در آن درگیری ، کوه و دشت و دریا میدان برخورد است ، در این مقابله نبرد در عرصه مجلات ، رمانها، فیلمها و کتابهاست. آنجا میدان مبارزه محدود است ، اینجا گسترده. آنجا جنگی آشکار است ، اینجا غارتی پنهان. اسیران آن میدان « آزاده اند » و گرفتاران این میدان ، « معتاد » و « آلوده ». آنجا شهادت خانواده ای را سربلند می سازد ، اینجا اعتیاد و ابتذال ، دودمانی را شرمگین می سازد. پدر یک شهید ، عزیز است ، پدر یک آلوده ، سرافکنده ! در میدان نظامی مجروح را به عقب بر می گردانند تا مداوا شود ، در صحنه فرهنگی پس از اولین زخم و ترکش ، به خطوط جلوتر انتقال می یابد. تیر وترکش ، بر سر ودست می نشیند ولی زهر هوس و ویروس گناه بر ایمان و اندیشه آسیب می رساند. در هجوم نظامی دشمن از مرز آبی و خاکی وارد می شود ، در تهاجم فرهنگی از مرز فکری و روحی. آسیب خورده آن انگیزه مبارزه و خصومت پیدا می کند و نیش خورده این خلع سلاح و بی انگیزه می شود. تشییع جنازه یک شهید ، شهری را روح حماسه می بخشد اما آلودگی نسلی به ابتذال ، روح جامعه را افسرده می کند. هجوم نظامی، یک ملت را مقاومتر می کند و هجوم فرهنگی سست تر می سازد. آنجا فشنگ شلیک می شود ، اینجا آهنگ پخش می شود. آنجا در پی « ماه » اند ، اینجا دنبال ماهواره. گذرگاههای آن جبهه ، سربالایی است و عرصه های این میدان سرازیری. آنجا از خود می گذرند تا به خدا برسند ، اینجا از خدا می گذرند تا به خود برسند. قربانیان آن ، شهید راه « معروف » اند و قربانیان این ،کشته بیراهه « منکر »..... پس بکوشیم تا از مجروحان این جبهه و ترکش خوردگان این حمله نباشیم. اگر هم آسیب دیده ایم ، به درمانگاه « توبه » برویم و تا دیر نشده ، غده گناه را « جراحی » کنیم.
آیا سلامت روح وفکر به اندازه سلامت جسم مهم نیست؟!
(جواد محدثی)
()